بازی ها

10 قصه شب برای کودکان برای بچه ها آموزنده و مفید

3/5 - 1 امتیاز

مقدمه: قصه‌های شب، پل ارتباطی والدین و فرزندان 🌉

در دنیای پر شتاب امروز، قصه‌گویی فرصتی طلایی برای ایجاد ارتباط عمیق بین والدین و فرزندان فراهم می‌کند. لحظاتی که پدر و مادر با صدای گرم و مهربان خود، دنیایی از تخیل و ماجراجویی را برای کودکان خود می‌سازندقصه‌های شبانه نه تنها خاطره‌انگیز هستند، بلکه نقشی مهم در رشد و پرورش کودکان ایفا می‌کنند.

قصه، هدیه‌ای ارزشمند برای کودکان

  • پرورش قوه تخیل: درهای دنیایی جادویی را به روی ذهن کودک باز می‌کند و ذهن خلاق او را شکوفا می‌کند.
  • تقویت مهارت‌های زبانی: دایره لغات و مهارت‌های گفتاری و نوشتاری کودک را تقویت می‌کند.
  • آموزش درس‌های زندگی: ارزش‌های اخلاقی مانند مهربانی، شجاعت، صداقت و کار گروهی را به زبانی ساده به کودک می‌آموزد.
  • تقویت هوش هیجانی: قصه‌ها به کودکان کمک می‌کنند تا با احساسات خود آشنا شوند و **بتوانند آنها را **بهتر مدیریت کنند.
  • تقویت حافظه و تمرکز: داستان‌ها نیاز به تمرکز دارند و حافظه کودک را تقویت می‌کنند.

چطور قصه‌ای جذاب و به یاد ماندنی برای کودک تعریف کنیم؟

  • با شور و هیجان قصه بگویید: لحن و صدای شما بسیار مهم است. احساسات خود را با تغییر صدا و حالت چهره نشان دهید.
  • کودکان را درگیر کنید: از کودکان سوال بپرسید، از آنها بخواهید قسمتی از قصه را تعریف کنند یا **در مورد شخصیت‌ها **نظر بدهند.
  • قصه‌ها را متناسب با سن کودک انتخاب کنید: قصه‌های کوتاه و ساده برای کودکان کم سن و قصه‌های طولانی‌تر و پرماجراتر برای کودکان بزرگتر مناسب هستند.

سفر به دنیای خیال و رویا با قصه‌های شبانه

در ادامه، مجموعه‌ای از قصه‌های جذاب و آموزنده را برای کودکان در سنین مختلف گردآوری کرده‌ایم. این قصه‌ها نه تنها کودکان را سرگرم می‌کنند، بلکه درس‌های ارزشمندی درباره زندگی، دوستی و اخلاق به آنها می‌آموزند.

1. 🐠 سه ماهی کوچولو و ماجرای ماهیگیرها

(مناسب برای کودکان 8 ساله)

در یک برکه زیبا، سه ماهی کوچولو زندگی می‌کردند. ماهی سبز که باهوش و زرنگ بود، ماهی نارنجی که کمی تنبل بود و ماهی قرمز که بسیار بازیگوش بود. روزی دو ماهیگیر به کنار برکه آمدند و گفتند که فردا با تور به آنجا برمی‌گردند و ماهی‌ها را صید می‌کنند.

ماهی سبز که خطر را حس کرد، بدون معطلی از راه باریکی که به جوی آب منتهی می‌شد، فرار کرد. ماهی نارنجی با کمی تأخیر متوجه خطر شد و فکری به ذهنش رسید: خودش را به مردن زدماهیگیرها که فکر کردند او مرده است، او را به بیرون از برکه انداختند و ماهی نارنجی با **خوشحالی **فرار کرد.

اما ماهی قرمز آنقدر غرق بازی بود که متوجه حرف‌های ماهیگیرها نشد. وقتی ماهیگیرها آمدند، او تنها مانده بود. ماهی قرمز ترسید، اما ناامید نشد. او خودش را در کف برکه پنهان کرد و **ساعت‌ها **آنجا ماند تا ماهیگیرها از صید ناامید شدند و رفتند.

درس این قصه: همیشه باید هوشیار بود و از خطرات آگاه بود. **تفکر **و آرامش در مواقع خطر می‌تواند نجات‌بخش باشد.

2. 🐺 الاغ زرنگ و گرگ حریص

(مناسب برای کودکان 3 ساله)

روزی **الاغی **در مزرعه **مشغول **خوردن علف بود که گرگی گرسنه به او حمله کرد. الاغ خیلی ترسید، اما فکری به ذهنش رسید. او شروع کرد به لنگیدن و ناله کردن و گفت: “آی، پایم! خاری در پایم فرو رفته!

گرگ با تعجب پرسید: “چرا باید به تو کمک کنم؟ من که می‌خواهم تو را بخورم!” الاغ گفت: “خار خیلی بزرگی است. اگر مرا با این خار بخوری، در گلویت گیر می‌کند و تو را خفه می‌کند!

گرگ با هوش الاغ فریب خورد و سرش را به پای الاغ نزدیک کرد تا خار را ببیند. در همین لحظه، الاغ با پاهای عقبش لگد محکمی به صورت گرگ زد و تمام دندان‌های گرگ شکستالاغ فرار کرد و گرگ با دندان‌های شکسته **ناراحت **بر جای ماند.

درس این قصه: هوش و ذکاوت می‌تواند شما را از خطرات نجات دهد. همیشه باید **از **هوش **خود **برای حل مشکلات و غلبه بر موانع استفاده کنید.

3. 🦊 خرگوش دم دراز و حقه روباه مکار

(مناسب برای کودکان 6 ساله)

در روزگاران قدیم، خرگوش‌ها دم دراز و گوش‌های کوتاه داشتند. خرگوش قصه ما، دوستی عجیبی با روباهی مکار داشت. روزی روباه به خرگوش پیشنهاد ماهیگیری داد. خرگوش گفت: “اما ما نه قلاب داریم و نه طعمه!” روباه لبخندی زد و گفت: “تو کافیه دم درازت رو توی آب بندازی! هر وقت ماهی اومد گاز بگیره، اون رو به ساحل پرت کن!

خرگوش باورش نشد، اما روباه او را متقاعد کرد که دم بلند او ماهی‌ها را جذب می‌کند. خرگوش دمش را داخل آب انداخت و منتظر شد. ناگهان فریاد زد: “فکر کنم ماهی گرفتم! داره من رو به داخل آب می‌کشه!

روباه به کنار آب دوید و با خنده گفت: “این که ماهی نیست، لاک‌پشته!” خرگوش التماس کرد: “کمکم کن! الان غرق می‌شم!” روباه گوش‌های خرگوش را گرفت و شروع به کشیدن کرد. لاک‌پشت هم دم خرگوش را گاز گرفته بود و نمی‌کشیدروباه آنقدر کشید که **گوش‌های خرگوش دراز **شد و دم خرگوش کنده شد!

از آن روز به بعد، **خرگوش‌ها **گوش‌های بلند و دم کوتاه دارند!

درس این قصه: **نباید به حرف هر کسی **اعتماد کرد. **همیشه **باید **با **هوش **خودمان **فکر **کنیم و **تصمیم **بگیریم.

4. 🐔 مرغ پرقرمزی و کبوتر مهربان

(مناسب برای کودکان 5 ساله)

مرغ پرقرمزی در مزرعه مشغول دانه خوردن بود که روباهی گرسنه او را گرفت و داخل گونی انداخت. کبوتری مهربان که دوست مرغ پرقرمزی بود، ماجرا را دید و تصمیم گرفت به دوستش کمک کند.

کبوتر خود را به روباه رساند و وانمود کرد که پایش شکسته است. روباه که خوشحال از **صید دو **شکار بود، گونی را زمین گذاشت و به سمت کبوتر رفت. کبوتر آرام آرام عقب رفت و روباه را از مرغ پرقرمزی دور کرد.

مرغ پرقرمزی از فرصت استفاده کرد، از گونی بیرون آمد و سنگی داخل آن گذاشت و فرار کرد. کبوتر هم پرواز کرد و روی درختی نشست.

روباه **ناراحت **به سمت گونی برگشت و آن را برداشت و به خانه برد. وقتی گونی را داخل قابلمه آب جوش خالی کرد، سنگ به ته قابلمه افتاد و آب جوش روی روباه پاشید و **روباه **بدجنس حسابی سوخت!

درس این قصه: مهربانی و کمک به دیگران، همیشه پاداش دارد. حیله‌گری و **بدجنسی **در نهایت به ضرر خود انسان تمام می‌شود.

5. ☀️ باد مغرور و خورشید مهربان

(مناسب برای کودکان 4 ساله)

روزی باد و خورشید سر اینکه کدام یک قوی‌تر هستند، با هم بحث کردند. آنها تصمیم گرفتند با هم مسابقه دهند. مسافر **با کتی **از آنجا عبور می‌کرد. **خورشید **گفت: “بیا ببینیم کدام یک از ما می‌تواند کت این مرد را از تنش دربیاورد؟

باد قبول کرد. ابتدا باد با تمام قدرت وزید، اما مرد کتش را محکم‌تر به خودش پیچید. سپس نوبت خورشید شد. خورشید آرام و ملایم تابید و هوای اطراف را گرم کرد. مرد کم کم گرمش شد و کتش را درآورد.

خورشید مسابقه را برد.

درس این قصه: مهربانی و ملایمت گاهی از زور و قدرت **موثرتر **هستند. صبر و حوصله **کلید **موفقیت است.

6. 🐘 موش کوچولو و دندان فیل

(مناسب برای کودکان 5 ساله)

روزی **موشی ** فندقی پیدا کرد، اما دندان‌های کوچکش قادر به شکستن آن نبودند. **موش **با ناراحتی گفت: “کاش دندان‌های بزرگی مانند دندان فیل داشتم!

خدا به موش گفت: “برو و دندان همه حیوانات را ببین. دندان هر حیوانی را که دوست داشتی، به تو می‌دهم.

موش به جنگل رفت و دندان همه حیوانات را دیداما هیچ کدام را دوست نداشتبالاخره به فیل رسید و دندان‌های بزرگ او را که از دهانش بیرون زده بودند، دیدموش گفت: “خدایا، من دندان‌هایی مثل دندان فیل می‌خواهم!

فیل به موش گفت: “**نه، این کار را نکن! دندان‌های من **بزرگ **هستند، اما به درد غذا خوردن نمی‌خورند و خیلی سنگین هستند. تو با این جثه کوچک چطور می‌خواهی آنها را حمل کنی؟

**موش **فهمید که دندان‌های خودش بهتر هستند و از خدا خواست که دندان‌هایش را همانطور که هستند، نگه دارد.

درس این قصه: **همیشه **باید قدر داشته‌هایمان را بدانیم. **چیزی **که **برای یک شخص **مناسب است، ممکن است **برای شخص دیگر **مناسب نباشد.

7. 🐊 تمساح حریص و خرگوش زیرک

(مناسب برای کودکان 4 ساله)

**تمساحی **حریص **در برکه‌ای **زندگی می‌کرد. روزی پسربچه‌ای با تکه‌ای گوشت از کنار برکه عبور می‌کرد. **تمساح **با حیله‌گری به پسربچه گفت: “گوشتت را به من بده، من خیلی گرسنه هستم. قول می‌دهم تو را نخورم!

**پسربچه **که گول حرف‌های تمساح را خورده بود، به او نزدیک شد. **تمساح **ناگهان دست پسربچه را گرفت و **در دهانش **گذاشت. خرگوشی که ماجرا را دید، **به کمک پسربچه **شتافت.

**تمساح **با دیدن خرگوش، دست پسربچه را رها کرد و **به سمت خرگوش **حمله‌ور شد. **پسربچه **و **خرگوش **با هم **فرار **کردند و **تمساح **با **شکم خالی **بر جای ماند.

درس این قصه: حریص بودن **عاقبت خوبی **ندارد. **همیشه **باید **به دیگران **کمک **کنیم، حتی **اگر **خودمان **در خطر **باشیم.

8. 🐈 گربه‌های شلخته و خانه به‌هم‌ریخته

(مناسب برای کودکان 7 ساله)

در خانه گربه‌ها، **هیچ چیز سر جای خودش **نبود! لباس‌ها، اسباب‌بازی‌ها و **ظرف‌ها **همه جا **پخش **بودند. بچه گربه‌ها شیطنت می‌کردند و وسایل خانه را به‌هم می‌ریختندمامان گربه از **صبح تا شب ** **غر **می‌زد و بابا گربه از **دست سروصدا ** **خسته **شده بود.

یک روز، دم مامان گربه به کلاف نخی گیر کرد و **نزدیک بود **کنده شود. **بابا گربه **به سختی دم او را **آزاد **کرد و **تصمیم گرفت **با **بچه گربه‌ها **صحبت کند.

**بابا گربه **گفت: “بچه‌ها، ما باید یاد بگیریم که مرتب و منظم باشیم. اسباب‌بازی‌هایمان را سر جای خودمان بگذاریم و به مامان در تمیز کردن خانه کمک کنیم. اینطوری زندگی برای همه ما راحت‌تر می‌شود.

**بچه گربه‌ها **قول دادند که **از این به بعد ** **مرتب **باشند و به مامان کمک کنند. خانه گربه‌ها **دوباره ** **تمیز **و **مرتب **شد و **همه ** **خوشحال **شدند.

درس این قصه: **نظم و انضباط **در **زندگی **بسیار **مهم **است. مرتب بودن **نه تنها به **زیبایی ** **محیط **کمک **می‌کند، بلکه **زندگی **را **برای همه ** **آسان‌تر **می‌کند.

9. 🍒 آلبالوی عجول و درس صبر

(مناسب برای کودکان 6 ساله)

در باغی زیبا، درخت آلبالویی زندگی می‌کرد که همیشه عجله داشت. او دوست داشت **میوه‌هایش **زودتر از **بقیه درخت‌ها **برسند و **کشاورز **را **خوشحال **کند. برای همین، قبل از رسیدن آلبالوها، **آنها **را **روی زمین **می‌ریخت.

**کشاورز **با دیدن آلبالوهای نارس **ناراحت **می‌شد و **آنها **را **به گوسفندان **می‌داد. **وقتی فصل **چینش **میوه‌ها فرا رسید، درخت آلبالو هیچ میوه‌ای برای عرضه نداشت. **کشاورز **به درخت آلبالو گفت: “**امسال هم **هیچ فایده‌ای نداشتی.

**درخت آلبالو **با ناراحتی **گریه **کرد. کلاغی که ماجرا را دید، به او گفت: “چرا گریه می‌کنی؟” **درخت آلبالو **همه چیز را **برای کلاغ **تعریف کرد.

**کلاغ **گفت: “**مشکل تو **عجله **کردن است. اگر **کمی صبر **می‌کردی، **میوه‌هایت **می‌رسیدند و **کشاورز خوشحال **می‌شد. **سال **دیگر **از اشتباهت **درس **بگیر **و **صبور باش.

درس این قصه: **صبر **یکی از **مهم‌ترین ** **ویژگی‌ها **است. **برای رسیدن به **اهدافمان **باید **صبور **باشیم.

alirezaallahverdi

علیرضا اله وردی هستم برنامه نویس و طراح سایت مسلط به جاوا اسکریپت و پایتون تست اپیکیشن و وب fullstack develper علاقه مند به فناوری و نویسندگی seo کار و مسلط به زبان و گیمر با حال

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا