آنچه در شب تعرض گذشت؛ روایت کامل از زبان شاکی پرونده پژمان جمشیدی
مصاحبه با شاکی پرونده پژمان جمشیدی و جزئیات تکاندهنده شب حادثه

آغاز ماجرا از نگاه یک انسان، نه فقط یک تیتر خبری
یه وقتایی زندگی مثل فیلم میمونه، اما نه اون فیلمای بامزه یا عاشقونه؛ بیشتر شبیه فیلمی تاریک که تماشاش سنگینه. ماجرای این پرونده هم از همون نوعه. یه شب، یه اعتماد ساده، یه قرار کاری، و بعد همهچیز عوض شد.
زن جوانی که امروز اسمش با شجاعت گره خورده، اون شب فقط دنبال کار بود. هیچکس فکرشو نمیکرد اون قرار ساده با یه چهره مشهور، تبدیل به کابوسی بشه که بعدش هنوز صداش از ذهن خیلیا بیرون نرفته.
خب، بذار از اول بگم چی شد و چرا این ماجرا فقط یه «خبر» نیست، بلکه تلنگریه به جامعهای که گاهی شهرت رو بالاتر از عدالت میذاره.
روایت شاکی؛ اعتمادی که فرو ریخت
زن جوان میگه قرار بوده برای امضای قرارداد کاری با پژمان جمشیدی دیدار کنه. اون میگه متهم گفته محل اصلی امضا جایی دیگهست و باید با هم برن اونجا. همون لحظه ساده، جایی که آدم میگه «باشه، فقط یه امضاست»، ناگهان همهچیز تغییر کرد.
از روایتش معلومه که بعد از ورود به منزل، در قفل میشه. او میگه متهم با کشیدن مواد و فوتکردن دود توی صورتش سعی داشته کنترلش کنه. بعدش جملهای میگه که حتی خوندنش هم دردناکه: «دست و پامو بست. من میخکوب شدم… از پسش برنمیاومدم.»
تو اون وضعیت، زن فقط سعی کرده زنده بمونه. وقتی متهم بیهوش میشه، با هر زوری که داشته خودش رو به کوچه رسونده و از مردم کمک خواسته.
برای کسایی که این حرفا رو میخونن باید روشن باشه: این فقط یه روایت نیست، ردِ یه زخم واقعیه که باید جدی گرفته بشه.
تأیید پزشکی قانونی و مسیر سخت دادگاه
بر اساس همون گزارش روزنامهای که روایت این زن رو منتشر کرده، پزشکی قانونی شب همون مراجعه وقوع تجاوز رو تأیید کرده. بعد دادگاه چندبار از نو بررسی کرده، DNA گرفته، تطبیق داده، و طبق گفته شاکی و مادرش نتیجه همون بوده: «تطبیق مثبت».
اما همهچیز ساده تموم نشده. متهم تو جلسه دادگاه گفته بوده با دختر صیغه محرمیت خونده. قاضی درخواست کرده خطبه بخونه؛ ولی نتونسته. اونجاست که حرفهاش فرو میریزه.
در نهایت، قرار بازداشت صادر میشه اما با وثیقه آزاد میمونه. روند پرونده ادامه پیدا کرده، اما اینجا هدف ما قضاوت نیست—فقط روشنکردن تاریخه برای مردمی که حق دارن بدونن.
وقتی شهرت در برابر عدالت بیدفاع میمونه
سینما همیشه دنیای جذاب و پرزرقوبرقی بوده؛ آدمای معروف، نورفلشها، خندههای روی فرش قرمز… اما پشت صحنه، واقعیت همیشه به اون خوشرنگی نیست.
پرونده پژمان جمشیدی، با همه پیچیدگیهاش، نمونهایه از برخورد جامعه با قدرت و شهرت.
همونطور که رسانه سرگرمون بررسی کرده، در دنیا هم نمونههای زیادی از هنرمندایی هست که زیر بار اتهامات مشابه رفتن. ببین چه شباهتی وجود داره 👇
| فرد مشهور | اتهام اصلی | عواقب حرفهای | نتیجه حقوقی |
|---|---|---|---|
| کوین اسپیسی | آزار جنسی | اخراج از پروژهها | تبرئه، ولی حذف از هالیوود |
| جانی دپ | خشونت خانگی | از دستدادن نقشهای کلیدی | برنده دادگاه افترا |
| بیل کازبی | تجاوز به دهها زن | سقوط کامل حرفهای | محکوم به زندان |
| جیمز فرانکو | سوءاستفاده از شاگردان | دورشدن از نقشآفرینی | پرداخت غرامت |
همه اینا یه نکته مشترک دارن: محاکمه اجتماعی حتی از حکم دادگاه هم سنگینتره. در شبکههای اجتماعی، کاربرها زود قضاوت میکنن، زود میبخشن، و زود فراموش میکنن—اما اثری که میمونه، همیشه روی اعتماد جامعه حک میشه.
از «قربانیشماری» تا درک مفهوم رضایت
این روزها حتی زیر پستهای مرتبط در توییتر، بعضیا هنوز میپرسن «شاید خودش خواسته باشه؟».
اینجاست که باید یه مکث کرد.
این رفتار، تو روانشناسی اسم داره: “Victim Blaming”. یعنی مقصر رو عوض میکنیم و به جای متهم، قربانی رو میکوبیم.
یکی از فعالان اجتماعی در گفتوگو با سایت سرگرمون گفته بود:
«مشکل ما اینه که هنوز یاد نگرفتیم “نه” یعنی نه، فارغ از موقعیت، لباس، یا شهرت طرف مقابل.»
جامعهای که عدالت میخواد، باید گوش بده نه اینکه قضاوت کنه. یاد بگیریم تعریف “رضایت” فقط یه واژه نیست؛ یه مرز واقعیه میان حق و تجاوز.
وقتی اعتماد عمومی میلرزه

پروندههایی مثل این کاری میکنن که مردم با دید تردید به هنرمندا نگاه کنن. خیلیها میگن، «مگه میشه اون، همچین کاری کرده باشه؟». بله، ممکنه. چون جرائم اخلاقی چهره ندارن.
یکی از کاربران اینستاگرام زیر پست مرتبط با خبر بنویس:
«من سالها طرفدارش بودم، ولی اگه حتی درصدی از این حرفا درست باشه، باید جواب بده. شهرت نباید سپر قانونی باشه.»
این نگاه اجتماعی خودش یه تحول بزرگه. چون تا چند سال قبل حرف زدن دربارهی آزار جنسی تقریباً تابو بود. حالا، صدای زنان داره شنیده میشه و این یعنی حرکت به سمت شفافیت.
مسئولیتپذیری در صنعت هنر
بعد از منتشرشدن مصاحبهی شاکی، بحث بزرگی در جامعهی هنری بهراه افتاد. خیلی از بازیگرا سکوت کردن، بعضیا حمایت کردن، بعضیا هم منتظر موندن ببینن چی میشه.
ولی واقعاً هنرمند بودن فقط بازیکردن جلوی دوربین نیست. مسئولیته. یعنی الگوشدن برای نسل جوون. و اگه کسی از این موقعیت برای آزار استفاده کنه، باید پاسخگو باشه.
یکی از منتقدین سینما در گفتوگو با سرگرمون گفته بود:
«ما باید یاد بگیریم ستارهها بت نیستن. هر کی اشتباه کنه، باید جواب بده، فرقی نداره اسمش چیه.»
افکار عمومی و نقش رسانهها
رسانهها نقش مهمی دارن؛ مخصوصاً وقتی پای سلبریتیها درمیونه. بعضی رسانهها دنبال کلیک و هیاهان، ولی بعضیا–مثل ما تو سرگرمون–دنبال روشنگری و روایت دقیق.
چیزی که مردم میخوان، نه قضاوت، بلکه حقیقتیه که بتونن اعتماد کنن.
چرا این پرونده مهمه؟
چون داره مرزی روشن بین قدرت و قانون میکشونه.
چون قراره حرف اونایی شنیده بشه که قبلاً ساکت میموندن.
و چون نشون میده حتی تو دنیای پر از شهرت و نور و رنگ، عدالت هنوز میتونه صدای بلندتری داشته باشه.
جمعبندی: شهرت نباید سایه بندازه روی قانون
اگه از زاویه انسانی نگاه کنیم، این پرونده شاید فقط یه بخش از واقعیت بزرگتره: اینکه باید یاد بگیریم باور کنیم، بشنویم، و نترسیم از گفتن.
جامعهای رشد میکنه که سکوت رو نشکنه، نه اونی که پنهون کنه.
به قول یکی از کاربران شبکه اجتماعی «ردیت»:
«وقتی یه قربانی حرف میزنه، بقیه قربانیا هم نفس میکشن. سکوتشون ترک برمیداره.»
و شاید این پرونده، با همه تلخیهاش، شروع همین ترک باشه…
پرسشهای متداول
● آیا پژمان جمشیدی در حال حاضر محکوم شده است؟
طبق دادههای موجود در رسانهها، هنوز حکمی نهایی اعلام نشده و روند قضایی ادامه دارد.
● آیا گزارش پزشکی قانونی تأیید شده است؟
بر اساس روزنامه هممیهن، بله؛ چندین مرحله تأییدیهی رسمی صادر شده است.
● آیا پیشنهاد مالی برای مسکوت گذاشتن پرونده مطرح شده؟
برخی منابع خبری داخلی به رقم ۵۰ میلیارد تومان اشاره کردهاند؛ [Unverified] این موضوع بهطور رسمی تأیید نشده است.






